گل پسرام

امسال عید قرار بود بریم مشهدکه نشد محسن ومهدی لحظه شماری میکنند واسه لحظه تحویل سال وپوشیدن لباسای نو آخه امسال واسشون شبیه هم لباس خریدم مثل دوقلوها هرچند محسن اولش خیلی ازاین موضوع استقبال نکرد اما معلوم بود داره ناز میکنه وادای بزرگارو در میاره چون وقتی اومدیم خونه ولباساشونو باهم پوشیدن خودشم خوشش اومد وازاین ایده تشکر کرد.مهدی که کلی ذوق کرده بود که لباسش مثل داداشش شده هرروز میپوشتشون ومنتظره تا عید بشه وهمه اونو ببینن.ما قراره بریم اراک وبعدشم بریم اصفهان منزل پدر بزرگ بچه ها اونجا به بچه ها خیلی خوش میگذره چون همه پسرعموها جمعندو کلی باهم بازی میکنند محسن امسال قراره برای کار جانبی از طبیعت اصفهان عکس بندازه حتما عکساشومیذارم توسایت راستی عکس حلما کوچولو هم هنوز حاضرنیست در اسرع وقت اونم میارم.

دیروز 20اسفند یه نی نی ناز وخوشگل به خانواده ما اضافه شد.نه اشباه نکنید این نی نی  متعلق به خواهرمه یه دخمل گوگوری مگوری/محسن ومهدی خیلی خوشحالن وذوق کردن مهدی میگه مامان منم یه آبجی میخوام به قول مامان ریحانه شاید من چون خودم دخر ندارم نظرم راجع به دخترا اینه چون ازوقتی حلما کوچولو اومده احساس میکنم دخترا هم میتونن دوست داشتنی باشن/به هرحال که بااین تحول تازه فعلا من ومحسن ومهدی سرگرمیم وخوشحال اگه دیربه دیر میام دلیلش اینه.راستی تواولین فرصت عکس حلمارو براتون تووب میارم.

سلام من مادر محسن ومهدی هستم وازاین بابت خوشحال وبه گل پسرام میبالم.در مورد شعاروبلاگ باید بگم دختراهم خیلی نازن ومن خیلی دوسشون دارم اما حقیقتا پسرا خیلی شیرینترن چون کتمان نکنیم دخترا یه کم لوس هستن وبا کنجکاویای بیش ازاندازشون گاهی اعصاب آدمو خرد میکنن.ولی بااین حال بازم دلم میخواد خدایه دختر ناز مثل گل پسرام بهم بده. واما آقامحسن پسرارشدم متولد7/03/1380ودر کلاس ششم ابتدایی تحصیل میکنه.از اینکه ازاون به اسم نی نی دراین وبلاگ اسم برده شد بهش برخورد ومن براش توضیح دادم که براشون مینویسم که شما دیگه پسربزرگی شدی.واما آقامهدی پسر کوچیکم متولد 13/09/1385 وهنوز به مدرسه نمیره وهمراه من زمانیکه میرم کلاس به مهد میره .این 2تا پسرشیطون من الان دارن سراینکه شام چی بخورن بامن چونه میزنن البه امیدوارم بونم متقاعدشون کنم که هیچ غذایی بهر از غذای خونگی نمیشه واسم دعاکنین.